من اگه برات مهم بودم امروز قبل از رفتنت به دفتر می آمدی دیدنم.

من اگه برات مهم بودم مجبورم نمی کردی که بیام دفتر تا نمک روی زخمم بپاشی.

من اگه برات مهم بودم یه وقتی تو هفته رو کنار میذاشتی برام. نه این که منتظر بشی که وقتی یه روزی مسیرت به این طرف ها خورد، بیای سراغم.

من اگه برات مهم بودم امروز رو از دلم در می آوردی نه اینکه طلبکار بشی.

حواست هست که داری با من نامهربونی می کنی؟

حواست هست داری بهم این حس رو منتقل می کنی که برات فقط نقش ایبوپروفن دارم؟

میدونم حواست نیست اما کاری هم نمیتونم انجام بدم...

 

+ عنوان از فاضل نظری